|
یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, :: 16:0 :: نويسنده : دخےجیغ جیغو
عآقآ چشمتون روزبدنبینـــۂ ،،
نصیبتون نکنه بیمارستـــوونــــ:(
امروز تو بیمارستــونــــ یکــےازپرســـتــارا ازمــ پرسید :خانومـــےاسمت چیـــۂ؟
منم حس اذیت کردنم تقویت شده بود دلم ازپرســـتــاراپــربود.
،بش گفتم اول شومــاگفـــــ نرگس هستم منم گفتم هــارهســتم بہه هـــار
..پـرسـتاره گف چی؟گفتم پیـــچـ پیچــے،
بازگف چی؟گفتم کی توروپرستـــارکـرده با این آےکیـــویــےکه داری!!
اگه این نرگــــسـ رومیدیدنااا داااغ کرده بود بدجـــور.
ازاتـاقــ رفـ بیرون صداش میومد شکایت منـــــو ب پرستارادیگه میکرد.،
.حالا اینکـــۂهیچ،،
هرپرستاری میادپیشم میگـــۂخانوم هـــار ،بـه هار.چطوری؟؟
بخ خدا اینامنو ب غلـــط کردن انداختن.
هعی خدا;-(:-|
نظرات شما عزیزان: sahar
![]() ساعت14:29---10 خرداد 1392
az toO baeid niiist 'ili onja bod na???
behem goft chikara kardi مهرساد
![]() ساعت0:27---6 خرداد 1392
منکه متحیرم توبا اون حالی ک مادیدم داشتی چطوروقت کردی بیای اپ کنی
این پرستاره نرگس ازش خوشم اومد خوش اخلاقه باهاش حرفیدم ![]()
![]() |